زيباتــــــــرين ها
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
تنهاترین بغض تنهایی من ...
اينترنت ماهواره اي انلاين
موکب باب الحوائج شهر حر
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زيبــــاترين ها و آدرس sst.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 26910
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
parvaz

آرشيو وبلاگ
فروردين 1391
اسفند 1390


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

 از هیاهوی واژه ها خسته ام

من سکوت را از اوراق سپید آموختم

آیا سکوت، روشن ترین واژه ها نیست ؟؟؟

همیشه در تنهایی مرگ را مجسم دیده ام

آیا مرگ، آرام ترین واژه ها نیست ؟؟؟

تا چشم گشودم، از چشم زندگی افتادم

شبی ــ شاید امشب ــ زیر نور یک واژه خواهم نشست

و هم زمان در آخرین برگ خاطراتم خواهم نوشت

پایان

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

عاشقکه میشوی
همه چیز شدن اسان است
عاشقانه باران می شوم
خیس می شوی
غرق
 در من می شوی.

از من که سرد شدی
روی
زمین
تکه چوبی میشوم
مرا در آتشت می اندازی
عاشقانه میسوزم
گرمایم به تمام تنت 
 می چسبد
انگار از شرم اغوشم
 گونه هایت سرخاب میگیرد.

از اتشم که داغ شدی
کاش فنجانی
چای شوم
عاشقانه بر لبت نشینم
و تو تا تمام شدنم
غرق در لذت
.
شوی .وبعد...
اه
کاش بستری
شوم برای خوابیدنت
عاشقانه در برت گیرم
در من ارام گیری
و من...
اه اندوه
وارم را میشنوی؟
وقتی شبی تا صبح فقط
تو را می نگرم؟
فقط تو را می نگرم.

جان من
عاشق شدن اسان است
عاشقانه ماندن...
دنیای بیرحمی است
.

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

                 سعیدم خیلی دلم واست تنگ شده

                 کاش الان بودی باهم می رفتیم قدم می زدیم

                 این روزا هم می گذرن و خاطره هاشون واسمون می مونه

                 همین قدر بگم که خیلی دوست دارم

                 زود بیا

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

سعیدم فقط اومدم بگم که خیلی دوست دارم

واز این که این چند روز رو نتونستم واست بسازم چقدر ناراحتم

اما می خوام واست جبرانش کنم

تو همه کس منی سعیدم

..........

الان همه ی آرزوم اینه که بتونم دستات رو بگیرم

وبهت بگم چقدر دوست دارم

وتو بتونی حسش کنی...

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

دست ات را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم

به سان ابر که با توفان

به سان علف که با صحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل سخن می گوید

زیرا که من

ریشه های تورا دریافته ام

زیرا که صدای من

با صدای تو آشناست.

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت
بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....

از عشق تو.....

از داشتن تو...

اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش
بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام
وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

سعیدم امرز روز چهارمیه که رفتی خدمت مقدس!!! سربازی

انقدر تنها شدم

همه ی دل خوشیم چندبار زنگ زدنت تو روزه که می دونم خیلی به سختی جورش می کنی.

تو همه زندگی منی

روزا رو می شمرم تا برگردی پیشم.

زود برگرد سعیدم

زود زود

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

فرض کن دفتر من با همه ی محتویات˓عشقها˓ احساسات˓زیر دستان تو بود.

همه جا گوش به فرمان تو بود.

فرض کن تا که صدا میکردی از خودت شور به پا میکردی˓لحظه ای بعد

ورقهای پر از عشقم را باد بادک شده راهی هوا میکردی! باد احساسم را با

خودش تا ته دنیا میبرد.بادبادک چقدر ساده و بی شک و گمان گول نخهای

نگهبان خودش را میخورد.بعد طوفان میشد˓چشم خندان تو گریان میشد و

جدایی نخ از دستانت تند و اسان میشد.فرض کن باد نبود.فرض کن دفتر من

پر شده از غصه و فریاد نبود.دگر ان وقت دل کوچک تو از رها کردن تنهایی

 من شاد نبود...

 شعر رو دوست داشتم .

قشنگ بود اما خیلی به ما ربطی نداشت...!!

دوست دارم

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

خدایا ! عاقبت ما را ختم به آغوش او بنما !!!
 
 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

 

بی اعتمادم کن به همه ی دنیا

یا اینکه با من باش

کنار  من تنها

کنار  من تنها

کنار  من تنها ...

 

از اولین جمله ت ..

فهمیده بودم زود ...

عشقای قبل از تـو سوء تفاهم بود !

اونقدر می خوامت همه باهات بد شن

با حسرت هر روز از کنار  ما رد شن

 

حالم عوض میشه

حرف  تو که باشه

اسم  تو بارونه ..

عطر  تو همراشه

 

اون گوشه از قلبم که مال  هیچکس نیست

کِی با تو آروم شد ؟

اصلا مشخص نیست..

-----

یاد اون روز بخیر که این اهنگ رو تو ماشین با هم گوش میدادیم و میخوندیم. تو همه ی جمله هاشو اشتباه میخوندی!!!
آخه یکی نیست بگه بچه جون!!! تو که بلد نیستی کی مجبورت کرده همخونی کنی آخه؟

راستی چی می گفتی؟

اسم تو با اونه؟ عطر تو همراشه؟ هاهاها